درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان قاصدک عشق یاعلی گفتیم وعشق آغاز شد تو آمدی و دلم باز شد ، دوباره درددلهای عاشقانه بینمان آغاز شد .... باور دارم لحظه های با تو بودن را ، باور دارم که هیچگاه بی تو نخواهم ماند، ای عزیز تر از جانم؛ یگانه ام
فرشته هایش را به من هدیه داد تا به عشقش ، این زندگی سخت را با آرامشی عاشقانههدیه ای با ارزش تر تو برای من در دنیا نیست.
چهار شنبه 15 آبان 1398برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : محمدجواد
من تاکی بایدمتکاموبه جای توبغل کنم؟؟؟
خودت بگواخه تاکی باید؟؟؟؟ تاکی بایدهی نگاه به تقویم کنم تااون روزی که میخام برسه؟؟؟
خودت بگواخه تاکی باید؟؟؟
چهار شنبه 15 آبان 1398برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : محمدجواد
آغوش تو را با هیچ جهانی عوض نمی کنم باشد که تن من بوی بهشت گیرد . . .
EL دوستت دارم عاشقتم
چهار شنبه 15 آبان 1398برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : محمدجواد
تو همان بارانی تو همان شبنم عشق
بر دل ساده و خوشرنگ کسی
در میانگین زمستان و تگرگ
تو همان بارانی
به زلالی همان برف سپید
که نشیند بر سر کوی تو در
نیمه شب یک بهمن
بدون چتر به سمت من بیا
تا خیس شویم
اینـــــجا
باران دلتنــــگی می بارد
تلخ میگذرد این روزها
که قرار است از او
برای دلــــم
یک انسان معمولی بسازم اینجا که من رسیده ام
ته دنیای بدون تو بودن است
همانجایی که شاید فکرش را هم نمیکردی دوام بیاورم
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام
خوب تماشا کن
دلم هم تنگ نشده
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشته ام سه شنبه 8 اسفند 1398برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : محمدجواد
آن را که دوستش داشتم آدم با گذشتی بود حتی از من هم گذشت ورفت.... سه شنبه 8 اسفند 1398برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : محمدجواد
سه شنبه 8 اسفند 1398برچسب:, :: 14:53 :: نويسنده : محمدجواد
تو را به خدا سپردم دو شنبه 16 بهمن 1398برچسب:, :: 9:37 :: نويسنده : محمدجواد
دو شنبه 16 بهمن 1398برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدجواد
تو هم دیگر نمیایی..
در این شبــهای بـــارانی غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
دلم می میرد از حسرت
و
من آهسته میگویم :
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی .....
شنبه 7 بهمن 1398برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : محمدجواد
چه صدائیست که پیچیده در این جنگل مرگ ؟
چه کسی تیشه بر این شاخه ی افتاده زمین می کوبد؟
این تبر مال تو نیست؟
دستها آن تو نیست ؟
تو چه محکم و چه کاری و چه با عشق و علاقه! به من شاخه ی افتاده ی خشکیده تبر می کوبی!
آی آرام بزن می شکند عمق سکوت وای آرام بزن تا نکنم آه تو را!
جمع کن هر چه شکستی دل من هیزم خوبی شد!
آتشی بردل من زن که ببینی : عشق هم می سوزد ! خوب هم می سوزد
شنبه 7 بهمن 1398برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : محمدجواد
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ….
شنبه 7 بهمن 1398برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : محمدجواد
ڪاشـــــ فقط بوבـے
وقتـے بغض مـےڪرבم!
بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...
ببینمـــــ چشمـــــاتو
منـــــو نگاه کـטּ... اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا!!
دو شنبه 2 بهمن 1398برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : محمدجواد
ای خدا خودت نگاه کن... دوباره دلــــــــــــــــم گرفته! رفته از کنارم اما... هنوز از دلم نرفته بیخودی قسم می خورد که... همیشه باهام میمونه من شدم چشم انتظارو یه دیوونه کنج خونه... دو شنبه 2 بهمن 1398برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : محمدجواد
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ... ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ , ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺻﺪﺍ
دو شنبه 2 بهمن 1398برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : محمدجواد
خسته ام...(!)
منتـظــر...(!) لحـظــه شمـــاری سخـــت است...(!) یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : محمدجواد
"دیوار" که باشی
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : محمدجواد
خیال کن روزگارم......رو به راهه...!
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : محمدجواد
به من می گفت: آنقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم... باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر... سال هاست در تنهایی پژمرده ام... کاش امتحانش نمی کردم...(!)
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : محمدجواد
در این هیاهوی خلق
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : محمدجواد
بدون صداقت , وفاداری و تعهد
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : محمدجواد
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟ .
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : محمدجواد
امروز عسکری ز جهان دیده بسته قلب جهان وقطب زمان دل شکسته ان حجت خدای زبیداد معتمد پیوند زنگانیش از هم گسسته صاحب عزاست صاحب ما اندر این عزا روحش به پنج سالگی از کینه خسته در خانه که مرکز اندوه ماتم است دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است السلام علیک حسن ابن علی ایهاالزکی العسکری یاابن رسول الله یک شنبه 1 بهمن 1386برچسب:, :: 9:11 :: نويسنده : محمدجواد
بالاخره جسد انهایی که میگفتند...
" برات میمیرم"
پیدا شده...
در اغوش دیگری جان داده بودند... شنبه 30 دی 1386برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : محمدجواد
|